حوادث

دزدان افغان روی چوپان دروغگو را سفید کردند

اهل افغانستان هستند. برای کار به تهران آمده‌ بودند اما دزدانی خوش خط‌و‌خال شده و دست به سرقت میلیاردی زدند. دو چوپان دروغگو که دامداران جنوب پایتخت را نقره‌داغ کرده بودند، دستگیر شدند. این هفته رو‌در‌روی سرکرده باند نشسته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.
خودت را معرفی کن.
غفار ۳۴ ساله هستم.

به چه جرمی دستگیر شدی؟
گوسفند دزدی.

چه زمانی به ایران آمدی؟
حدود دو سالی می‌شود که به ایران آمدم.

قانونی؟
خیر. آن زمان هفت میلیون دادم و قاچاقی من را تا ورامین آورد.

از اول چوپان بودی؟
چند ماه کار ساختمانی کردم تا این‌که یکی از دوستانم پیشنهاد داد تا در دامداری کار کنم.

چرا دست به سرقت زدی؟
قیمت گوشت خیلی گران است و دام زنده هم چندبرابر شده است.

سرقت پیشنهاد دوستت بود؟
نه. ما ماهی ۱۲میلیون تومان حقوق می‌گرفتیم. حقوق ما پول سه گوسفند بود. بعد سه ماه کار کردن من به دوستم پیشنهاد دادم از دامداری گوسفند بدزدیم و بعد بفروشیم و پولدار شویم.

چطور سرقت می‌کردید که کسی نفهمد؟
اطراف حسن‌آباد فشافویه پر از دامداری است. به همدستم گفتم در دامداری‌های بزرگ مشغول به کار شویم و بعد از مدتی که اعتماد صاحبکار را جلب کردیم سرقت‌ها را شروع می‌کنیم. برای همین در یک دامداری با چند هزار راس گوسفند مشغول کار شدیم.

چگونه گوسفند را می‌دزدیدید که کسی شک نمی‌کرد؟
خیلی راحت. یکباره که گوسفند را نمی‌دزدیم، هرچند روز یک یا دو تا گوسفند را هنگام چرا یا علوفه‌ریزی سرقت می‌کردیم. چون ما مسئول طویله گوسفندان بودیم و همیشه در سرشماری دقیق آمار می‌دادیم تا کسی شک نکند.

فقط از یک دامداری سرقت کردید؟
خیر. بعد از این‌که از دامداری ۵تا۱۰گوسفند سرقت می‌کردیم خیلی زود تسویه‌حساب کرده و به یک دامداری دیگر می‌رفتیم.

از چند دامداری سرقت کردید؟
یادم نیست سه یا چهار دامداری بود که در حسن‌آباد فشافویه بودند.

گوسفندها را چه می‌کردید؟
همه را در همان فشافویه در یک دامداری متروکه و بدون صاحب نگهداری می‌کردیم.

کسی متوجه نمی‌شد شما گوسفند می‌دزدید؟
به‌جز نفر آخر تقریبا کسی متوجه نمی‌شد که ما سرقت کرده‌‌ایم. آن هم تقصیر خودمان بود. چون بار آخر زیاد دزدیدیم و تابلو شدیم. یکباره ۴۵گوسفند دزدیدیم که خیلی زیاد بود.

نمی‌ترسیدید دستگیر شوید؟
نه. بعد از هر سرقت محل کارمان را عوض می‌کردیم. تند تند جابه‌جا می‌شدیم و کسی ردی از ما نداشت.

پس چطور دستگیر شدید؟
بعد از این‌که گوسفندهای دامداری آخر را دزدیدم، صاحب دامداری متوجه شد و به پلیس خبر داد. ظهر روز بعد ماموران به دامداری متروکه آمدند و ما را دستگیر کردند. ما طمع کردیم و اگر کم می‌دزدیدیم کسی نمی‌فهمید.

چند گوسفند دزدیدید؟
چند را همان اول فروختیم، ولی ماموران ۲۰۰گوسفند از ما کشف کردند.

می‌خواستی با گوسفندان چه کنی؟
یک مالخر گوسفند پیدا کردم و می‌خواستم آنها را به چند استان بفرستم. برای همین آنها را یکجا نگه داشتم اما ماموران سر رسیده‌اند و دستگیر شدیم. اگر دو روز دیرتر می‌آمدند ما گوسفندان را فروخته و از فشافویه می‌رفتیم.

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا