حوادث

پشیمانم نباید همسرم را می کشتم

شهاب در جریان اختلاف با همسرش، او را ۱۹مهر امسال در خانه‌شان در محله سهروردی تهران با ۱۰ضربه چاقو به قتل رساند و ساعاتی بعد نیز مردی از بستگانش را زخمی کرد که زنده ماند.

شهاب دیروز برای ادامه تحقیقات قضایی به شعبه پنجم بازپرسی دادسرای جنایی تهران منتقل شد و گفت‌: قتل همسرم و سوء‌قصد به جان مرد فامیل دورم را قبول دارم. مشکوک شدن به رفتارهای همسرم این همه بلا سرم آورد‌. ای‌کاش همسرم را به قتل نمی‌رساندم و آن مرد را زخمی نمی‌کردم. با این اقدام خود را به دردسر انداختم و دو پسر بیگناهم را بدبخت‌ کردم و حالا دربرابر مجازات سنگین قصاص قرار گرفته‌ام.
شهاب مرد میانسال به‌شدت گریه می‌کرد و زیرلب می‌گفت ای‌کاش همسرم را طلاق می‌دادم و این همه بلا سرم نمی‌آمد که دستم به خون آلوده شود و این‌طور بدبخت شوم. این هفته پای صحبت‌های او در حاشیه جلسه بازپرسی نشستیم که در ادامه می‌خوانید.

از آشنایی با همسرت بگو‌؟
او همشهری‌ام بود و ۲۰سال قبل ازدواج کردیم و دو پسر ۱۴و۹ ساله دارم. مغازه ساندویچی دارم و درآمدم ماهی ۸۰میلیون تومان است. شرایط زندگی برای همسرم خوب بود و هرچه می‌خواست برایش فراهم می‌کردم و فقط سه میلیون ماهانه به او می‌دادم.

با هم اختلاف داشتید‌؟
سه سال قبل دعوای‌مان برسر مسائل پیش پا افتاده شروع شد اما شرایط دوباره خوب شد. مرداد امسال گوشی همسرم خراب شد و بعد از تعمیر آن متوجه تماس‌های تلفنی، پیامک و چت‌هایی با ‌مردی از فامیل دورمان شدم. آن مرد کارمند بود و ۲۲ سال قبل عاشق همسرم بود اما نشد که ازدواج کنند‌. گوشی را به همسرم دادم که همه فایل‌های صوتی، چت‌ها و پیام‌ها یک‌دفعه حذف شد‌. می‌گفت دروغ است و خیانتی در کار نیست. یک روز از همسرم خواستم ۲۰میلیون تومان به حسابم واریز کند اما در بررسی پرینت متوجه شدم آن مرد فامیل دو میلیون تومان به حسابش واریزکرده‌ و مدعی بود نمی‌داند چرا آن پول را واریز کرده است. سوء‌ظنم به او بیشتر شد و تصمیم به قتل وی گرفتم که به‌خاطر بچه‌ها منصرف شدم.

از روز قتل بگو‌؟
یکی از بچه‌ها به مدرسه رفت و دیگری در خانه بود‌. ساعت۷صبح با هم دعوای‌مان شد و می‌گفت سوءظنم به او بیخود است. ‌وارد اتاق خواب شد و وسایلش را جمع کرد تا برود و می‌خواست طلاق بگیرد. او را دوست داشتم و نمی‌خواستم برود. پسرم به اتاق نشیمن رفت‌، عصبانی بودم و چاقو را از آشپزخانه برداشتم و وارد اتاق شدم و در را قفل کردم. بعد با چاقو به او ضربه زدم.

بعد چه شد‌؟
بچه را درحالی‌که همان چاقو دستم بود، بیرون بردم و در خیابان خواهرم را دیدم و او را تحویلش دادم‌. به خواهرزنم و برادرم تلفنی خبر دادم بروند سراغ جسد همسرم. راهی محل کار آن مرد شدم که نبود و در محله دیگری پیدایش کردم و دعوای‌مان شد‌. می‌گفت رابطه‌ای با زنم ندارد. ‌سه ضربه به او زدم که زخمی شد. مردم جمع شدند و گفتم دعوا ناموسی است و دخالت نکنید. گشت پلیس آمد و بازداشت شدم.

حر‌ف آخر‌؟
پشیمانم، ‌ای‌کاش زنم را طلاق می‌دادم و قاتل نمی‌شدم.

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا