حوادث

ادعای عجیب زن جوان برای قتل شوهرش در خواب
شوهرم قصد آزار دخترمان را داشت!

۱۸ماه است با کابوس اعدام شب و روز خود را پشت دیوارهای بلند زندان می‌گذراند. تنها امیدش به حکم دادگاه است، شاید قضات ادعایش را قبول کردند و از قصاص رها شد‌. حالا پرونده‌اش با کیفرخواست و شکایت پدر‌و‌مادرشوهرش به دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شده و به زودی پای میز محاکمه از خود دفاع می‌کند.

امگاه چهارم آبان سال۱۴۰۱ برای منیر تاریخی فراموش نشدنی است، تاریخی که در آن مسیر زندگی‌اش تغییر کرد و چهار روز بعد وقتی سردی دستبند را روی دستانش حس کرد خودش را درپایان خط چهار روز داستان‌سرایی دید. داستان‌هایی که برای تیم جنایی آشناست و پیش از این از زبان متهمان پرونده‌های شوهرکشی شنیده بودند؛ «قاتلانی ناشناس، نیمه‌شب وارد خانه شده و شوهرم را کشتند.»

سکانس اول؛ شوهرم را کشتند
عقربه‌های ساعت، یک بامداد چهارم آبان را نشان می‌داد، صدای شیون وکمک‌خواهی منیر سکوت دامداری و بعد کوچه و خانه‌های اطراف را شکست؛«کمک، کمک، شوهرم را کشتند‌.‌»اهالی سراسیمه ازخانه بیرون آمده و رد صدا را دنبال کرده و به اتاقک سرایداری دامداری رسیدند.منیر درچارچوب در ایستاده بود و وحشت‌زده شیون و زاری می‌کردند. زنان سعی کردند او را آرام کنند و مردان وارد اتاقک شدند. بچه‌ها شوکه شده و به صورت غرق در خون پدر چشم دوخته بودند. یکی سریع روی سعید را پوشاند و بچه‌ها را بیرون برد.

سکانس دوم؛ آغاز تحقیقات
دقایقی بعد گشت‌های پلیس، ماشین بازپرس ویژه قتل و آمبولانس پزشکی قانونی با چراغ‌های گردان کوچه باغ‌های شهر را طی کرده و مقابل دامداری توقف کردند. مقتول سعید ۴۵ ساله بود که با ضربه‌های جسم سخت به سرش به قتل رسیده بود. آن‌طور که پزشک قانونی روایت می‌کرد، زمان زیادی از قتل نگذشته بود‌. بازپرس جنایی ورامین برای شروع تحقیقات سراغ منیر رفت‌. زن جوان که بی‌تابی شوهرش را می‌کرد، گفت: «امروزشیر گاوها را دوشیدیم. صاحب دامداری زنگ زد و به شوهرم گفت ظرف‌های شیر را بیاور اما سعید قبول نکرد. سر این موضوع پشت تلفن دعوای‌شان شد. صاحب گاوداری می‌گفت؛ تو برای من کار می‌کنی و نمی‌توانی تعیین تکلیف کنی‌. آخرهم سعید سطل‌های شیر را نبردوخوابیدیم‌. نصف‌شب که بیدارشدم، دیدم او رادرخواب کشته‌اند.»این ادعا خیلی زود از سوی بازپرس رد شد. آثاری از ورود به زور روی در نبود و درصورت ضربه زدن به سعید، اعضای خانواده‌اش متوجه می‌شدند. جسد برای تعیین علت اصلی مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد.

سکانس سوم؛ ادعای هولناک منیر
با گذشت چهار روز ازقتل، هیچ شکی برای بازپرس جنایی باقی نمانده بود که منیر ازماجرا اطلاع دارد و با داستان‌سرایی راز قتل را مخفی می‌کند، به همین خاطر دستور بازداشت او را صادر کرد‌. منیر که راز خود را فاش شده می‌دید، لب به اعتراف باز کرد: «من و سعید، پنج ماه قبل به این دامداری آمده و مشغول به کار شدیم. شب حادثه سعید با صاحبکارمان سر نبردن ظرف‌های شیر دعوا کرد. من بچه‌ها را خواباندم و به کارهایم رسیدم. وقتی برای خواب وارد اتاق شدم، صحنه هولناکی را دیدم. سعید قصد آزار و اذیت دختر هفت ساله‌مان را داشت که با دیدن من و فریاد پسرمان از این کار دست کشید. به او گفتم بیرون برویم و درخت‌ها را آب بدهیم. بیرون با سنگ او را زدم که در جواب دو لگد به من زد و وارد ساختمان شد. وقتی خوابید میله آهنی را برداشتم و چند ضربه به سرش زدم که مرد. کمی کنار جسدش ماندم و بعد همسایه‌ها را خبر کردم.»پسر منیر هم در تحقیقات ادعای مادرش را تایید کرد و گفت‌: «وقتی متوجه نیت پدرم شدم، جیغ کشیدم تا مانعش شوم.»

سکانس پایانی؛ پای میز محاکمه
با تکمیل تحقیقات و شکایت پدر و مادر مقتول، برای منیر کیفرخواست صادر شد و پرونده‌اش برای محاکمه به شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی سجاد منافی‌آذر ارسال شد.

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا