شبانه سروقت ساختمانهای نیمهساز میرفت و هرچه میتوانست را سرقت میکرد. شبح نیمهشب بدون برجای گذاشتن ردی ازخود میلگرد، کاشی، آهن وحتی سیمان را بار وانت خود میکرد و از محل فرار میکرد. مرد جوان اما با ردیابی پلیس و هنگام درگیری بانگهبانان یک ساختمان دستگیرشد. درادامه، گفتوگو بامتهم را میخوانید:
خودت را معرفی کن؟
میلاد، ۳۷ ساله هستم.
اعتیاد داری؟
بله.
سابقهداری؟
بله. چندبار به جرم سرقت خانه و دوچرخه دستگیر شدم و شش سال از عمرم را در زندان بودم.
اینبار به چه اتهامی دستگیر شدی؟
سرقت از ساختمانهای نیمهکاره.
چرا دست به سرقت میزدی؟
برای اینکه خرج اعتیاد و زندگیام را دربیاورم. وقتی دو بار به زندان افتادم، همسرم جدا شد و من آواره شدم. خانواده، من را طرد کردند و مجبور شدم مدتی را خیابانخوابی کنم.
چرا به فکر سرقت از ساختمانهای نیمهکاره افتادی؟
چون ریسک دستگیریاشکمتربود ومنهم اندازه نیازم سرقتمیکردم وزیاد سرقت نمیکردم که صاحب ساختمان شکایت کند.
یعنی چی؟
من نیمهشبها که همه خواب بودند با وانت به سراغ ساختمانهای نیمهکاره میرفتم. هرچه جلوی ساختمان بود را بار وانت کرده و فرار میکردم. گاهی مقداری میلگرد برمیداشتم و گاهی کاشی و چند کیسه سیمان را با خودم میبردم؛ اینجوری کسی متوجه نمیشد.
اموال سرقتی را چه میکردی؟
آهنها را به خریداران ضایعات میفروختم تا ردی از خودم برجای نگذارم. مصالح را به مصالحفروشی میبردم و ادعا میکردم تعمیرات داشتم و اینها اضافه آمده و میفروختم.
چطور دستگیر شدی؟
در آخرین سرقتم درحال بارزدن سیمان بودم که نگهبان به کوچه آمد و من را دید. با داد و فریاد بقیه کارگرها به خیابان آمدند و درگیر شدیم. چند دقیقه بعد پلیس آمد و دستگیر شدم.