قتل داماد به دست خواهرزن شیشهای
زن شیشهای در جریان اختلاف با داماد خانوادهشان او را به قتل رساند و پتوپیچ در انباری خانه مقتول انداخت و با همدستش گریخت. آنها بعد از قتل حتی پراید و بخشی از وسایل خانه مقتول را هم سرقت کردند.
به گزارش ماد، نیمه دوم دی سال گذشته مردی با حضور در دادسرای جنایی تهران شکایت کرد برادر میانسالش بهطور مشکوکی ناپدید شده است. با دستور قضایی پرونده به پلیس آگاهی تهران ارسال شد و ماموران به تحقیق از دختر مرد گمشده نیز پرداختند که معلوم شد وقتی از خرید بازگشته متوجه غیبت پدرش شده و گوشی او نیز در خانه جامانده است. چند روز از گمشدن مرد میانسال نگذشته بود که خانوادهاش دوباره به اداره پلیس آمدند و گفتند بخشی از وسایل خانه او و پراید او نیز به سرقت رفته است. طبق گفته آنها همسایهها مرد غریبهای را دیدند که سوار خودرو شده و رفته و گمان میبردند او از خانواده وی باشد و نمیدانستند او سارق خودرو باشد اما او را چند روز قبل موقع پرسهزدن اطراف خانه همسایه دیده بودند. ماموران بهدنبال حل معمای سرنوشت مرد گمشده بودند که بعد از گذشت ۱۰ روز از این ماجرا شاکی به اداره پلیس آمد و اعلام کرد برادرش به قتل رسیده و جسد او را در انباری خانه پیدا کرده است. ماموران به آنجا اعزام شدند و پی بردند ماجرا صحت دارد. روزهای زیادی از مرگ او گذشته و آثار ضربههای جسم سخت روی بدن و سرش دیده میشد. با تحقیق از برادر مقتول معلوم شد او برای سرکشی به خانه وی رفته بود که متوجه بوی نامطبوع از انباری شده که درش قفل بوده است؛ بنابراین آن را شکسته و بعد از ورودش جسد را یافته است. معلوم نبود چه کسی او را به قتل رسانده است. با گذشت چهارماه از این ماجرا، عموی خانواده متوجه مکالمه تلفنی دختر برادرش با خاله او شد. میگفت خاله حالا که پدرم را کشتی تسلیم شو. او گمان میبرد برادرزادهاش رازی در سینه دارد و از او شکایت کرد. دو روز پیش دختر جوان نیز با دستور قضایی بازداشت شد و در تحقیقات گفت: دو سال قبل مادرم فوت شد و با پدرم در این خانه زندگی میکردیم. خالهام هم شوهرش فوت شده و تنها بود اما به شیشه معتاد بود. چند مرتبه او را به کمپ بردیم و بستری کردیم اما بیرون آمد و دوباره اعتیادش را شروع کرد. من و پدرم دلمان به حال او سوخت که کسی به او رسیدگی نمیکرد و او را نزد خودمان آوردیم. اوایل شرایط خوب بود اما رفتهرفته بد شد. خالهام وسایل خانه را به هم میریخت و بهزور برای خرید شیشه پول میگرفت. از طرفی اعتیادش را ترک نمیکرد و از قاچاقچیان میخواست شیشه را برایش مقابل خانهمان بیاورند. وی افزود: همین موضوع باعث تردد افراد قاچاقچی و معتاد به مقابل خانهمان شده و همسایهها را کلافه کرده بود و به پدرم اعتراض میکردند. سر همین موضوع با خاله معتادم حرف زدیم که زیر بار نمیرفت و با ما دعوا میکرد. آن روز برای خرید بیرون رفته بودم که پدرم گم شد. اصلا فکر نمیکردم به قتل رسیده باشد. بعد از آنکه شکایت کردیم و جسد پدرم هم کشف شد، خالهام تلفنی با من حرف زد و گفت با مرد معتادی به خانه آمده و بعد از دعوا با پدرم او را به قتل رسانده و در انباری جسد را انداختند. تهدیدم کرد که این راز باید پنهان باشد تا بلایی سرم نیاید اما چند روز پیش که زنگ زد و خواستم تسلیم شود، عمویم صدایم را شنید و همین موضوع باعث شد راز قاتلبودن خالهام فاش شود.
موسی رضازاده، بازپرس شعبه یازدهم دادسرای جنایی تهران با تایید این خبر به جامجم گفت: با توجه به اظهارات دختر جوان تحقیقات از او برای دستگیری خالهاش و مردی که همدست او بوده، اداه دارد